javahermarket

این مرد زشت دل دختر زیبا را با این حرف ربود ! (+عکس)
این مرد زشت دل دختر زیبا را با این حرف ربود ! (+عکس)
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

این مرد زشت دل دختر زیبا را با این حرف ربود ! (+عکس)
موسی مندلسون قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت.موسی مندلسون پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود.
 
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت.
 
موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.

زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند.

دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید:

 - آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟

دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت:

- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»

درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:

«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن»
فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید.

او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
 
نتیجه اخلاقی:

 دخترها از گوش خام می شوند و پسر ها از چشم!

javahermarket



مهریه‌ عجیب و غریب یک عروس تهرانی
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

             مهریه‌ عجیب و غریب یک عروس تهرانی

مهریه‌های عجیب و غریب بارها سوژه خبرها شده است، از هزار کیلو بار مگس گرفته تا قلب و دست و پای آقای داماد … اما این بار مهریه عجیبی خبرساز شده است که نقلش مثل نمونه‌های قبلی اسباب خنده را فراهم نمی‌کند، بلکه تاثیرگذار و آموزنده محسوب می‌شود.

 
ماجرا از این قرار است که صفیه رضازاده، متولد ۱۳۶۱، دانشجوی دوره تخصصی قلب و عروق دانشگاه تهران در نهایت سادگی با همسرش اسماعیل توکلی سی ویک ساله که او نیز دانشجوی سال سوم تخصصی داخلی دانشگاه شهید بهشتی است با مهریه تکفل پنج یتیم به مدت ۱۴ سال پیمان زناشویی بسته است.

مهریه عروس خانم نیز عندالمطالبه است که قرار شده در روز ایتام اکرام در ماه مبارک رمضان به اجرا گذاشته شود.

صفیه رضازاده در خصوص نوع مهریه و انگیزه اش در این خصوص به مهر گفته است: همیشه دوست داشتم مهریه ام چیزی باشد که هم دنیای مرا بسازد و هم آخرتم را آباد کند از این رو به نیت ۱۴ معصوم به مدت ۱۴ سال و به نیت پنج تن تکفل و سرپرستی پنج یتیم را جزو مهریه ام قرار دادم.

او ادامه می دهد: سکه هر تعداد هم که باشد حتی اگر بتوانی آن را به صورت کامل از داماد بگیری فقط می تواند یک دلخوشی زودگذر برای این دنیا باشد، اما من دوست داشتم مهریه ام ماندگار باشد و دنیا و آخرت مرا تامین کند.

او می گوید: با تقبل سرپرستی این ایتام نه تنها مهریه ام را از همان ابتدا دریافت کرده ام و همسرم شیرینی لذت پرداخت مهریه مرا می چشد برای هر دوی ما باقیات صالحاتی ایجاد شده که باعث خیر هر دوی ماست و ما می توانیم بهشت دنیوی و اخروی را در کنار هم بسازیم و مسیر کمال و سعادت را با یکدیگر طی کنیم.

اسماعیل توکلی نیز در خصوص چگونگی مهریه همسرش گفته است: در صحبت هایی که با هم داشتیم مشخص شد که خط مشی ما بسیار شبیه هم است و از آنجایی که از قبل دوست داشتم چنین کاری را انجام دهم این موضوع را به عنوان مهریه لحاظ کردیم و در صورتی که وسع مالی ما بهتر شود تعداد را افزایش خواهیم داد.

javahermarket



خانم….شماره بدم؟!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…
دردش گفتنی نبود….!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن…
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…
امــــا…اما انگار چیزی شده بود…دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!

javahermarket



  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

اولین باری نبود که دیوید سعی می‌کرد، پای خودش را قطع کند. وقتی تازه کالج را تمام کرده بود، سعی کرده بود با بستن شریان پایش با یک تورنیکه یا شریان‌بند این کار را بکند. او در اتاقش را قفل کرد تا پدر و مادرش سرزده مزاحمش نشوند، سپس پایش را به دیوار تکیه داد و شریان‌بند را بست، بعد از ۲ ساعت، دیگر درد برای او غیرقابل تحمل شد و ترسش بر عزمش برای قطع کردن پایش، غلبه کرد.

اما باز کردن شریان‌‌بند هم برای دیوید خطرات خودش را داشت، وقتی عضوی از جریان خون محروم می‌شود، مملو از سموم مختلف می‌شود، برقرار شدن جریان خون باعث می‌شود، این سموم به یکباره وارد جریان خون شوند و به کلیه آسیب برسانند.

An-amputee-rests-on-a-ver-012

javahermarket



» خیانت از نگاه......
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

آقای خاتمی یاد خیانت هایت افتادم
یاد کارات افتادم که به نفع آمریکا و اسراییل بود
نگو یادت نمیاد! خوبم یادت میاد

ادامه ...

javahermarket



اندکی تامل....!!!!
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻠﺮﺯ ! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ !
ﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﻧﺪ !
ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﯿﺎ !
ﺭﺍﺳﺘﯽ ،ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯼ ﺯﻣﯿﻦ؟ !
ﻟﺮﺯﺵ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ؟ !
... ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻢ ﺗﻮﻗﻊ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﻬﻨﻢ ﺧﺸﻤﮕﯿﻨﯽ؛
ﻭ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻫﻮﻟﻨﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﻠﺮﺯﯼ !
ﻧﻠﺮﺯ ﺯﻣﯿﻦ ... ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ...

javahermarket